نگاهي نقادانه به رويكرد فصلنامهي معرفتي، اعتقادي "سمات" به صاحبامتيازي و مديرمسئولي جناب آقاي مهدي نصيري و مجموعه مطالب بيان شده توسط ايشان در مناظره تلويزيوني با جناب حجتالاسلام و المسلمين غرويان
سيد محمد حسين سجادي (حوزهي علميهي مشهد مقدس)
توضيح: چندي پيش در پي انتشار فصلنامهي سمات، به صاحبامتيازي و مديرمسئولي جناب آقاي مهدي نصيري، نظرات گوناگوني در ارتباط با رويكرد مطرحشده در آن ابراز شد و بازخوردهاي متفاوتي را نسبت به آن شاهد بوديم. با توجه به انتشار چند شماره از اين نشريه و همچنين پيگيري و پافشاري بر همين رويكرد در مناظرهي تلويزيوني ايشان با جناب حجتالاسلام و المسلمين غرويان، در اين نوشتار، به بررسي اجمالي آن خواهيم پرداخت:
طراحي استراتژيهاي سهبعدي يا تحليل سهوجهي رويدادها، در فضاهاي مختلف علمي و اجرايي، امري شناختهشده و داراي مصاديق بسياري است؛ شيوهاي كه البته نيازمند مهارت خاصي بوده و در صورت صحيحش، بسيار راهگشاست.
همچنين يكي از عرصههاي نظري بحثبرانگيز و در عين حال اختلافآفرين، عرصهي نظريهپردازي دربارهي دين از يك سو و آسيبهاي دين از سوي ديگر است. عرصهاي كه در هر عصري، دستخوش تطورات بسياري بوده و تا به امروز، فراز و فرود فراواني را تجربه كرده است. آنچه در اين مقال، به بررسي آن خواهيم پرداخت، يكي از نظرات مطرحشده در ارتباط با تهديدات دين و معارف ديني، در قالب تحليلي سهوجهي است؛ نظر مطرحشده در سرمقالهي شمارهي نخست فصلنامهي "سمات" به صاحبامتيازي و مديرمسئولي جناب آقاي مهدي نصيري و مورد تأكيد اكيد ايشان در مناظرهي تلويزيوني اخير.
فصلنامهي سمات، بنابر اظهار مديرمسئول آن، فصلنامهاي معرفتي، اعتقادي است كه با هدف «تبيين معارف قرآن و اهلبيت عليهمالسلام و دفاع از آن» آغاز به كار كرده است. مديرمسئول سمات در سرمقالهي نخستين شمارهي خود، با تبيين مسئلهي "ضرورت بازگشت به معارف قرآن و اهلبيت عليهمالسلام"، به نوعي جهتگيري و مبناي كار جديد خود را اعلام كرده است.
به زعم نگارنده، بخشي از سرمقالهي شماره نخست فصلنامهي سمات، حائز اهميت بيشتري است، آنجا كه جناب آقاي نصيري مينويسند:
«...سخن گفتن از مظلوميت و مهجوريت اهلبيت عليهمالسلام و به تبع آن مهجوريت قرآن، همچنان ضرورت داشته و نيازمند توضيح و تبيين است. درست است كه اكنون ايران اسلامي و شيعي، كانون گرمترين و پرشورترين احساسات و محبتها نسبت به اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام است، اما از ذكر اين نكته نيز نميتوان فروگذار كرد كه همپاي اين احساسات و ابراز محبتها، تعلق معرفتي و انديشهاي به مكتب و معارف نوراني اهل بيت عليهمالسلام گسترش و تعميق نيافته و بلكه به دليل عواملي بعضا رو به تضعيف نهاده است.
...بدون شك نطفهي تهاجم فرهنگي و عقيدتي عليه اسلام ناب محمدي و علوي صلواتالله عليهما، آنگاه بسته شد كه امويان درصدد وارد كردن فرهنگ يوناني به جهان اسلام برآمدند و اين حركت با تأسيس بيتالحكمه در مقابل بيتالعترة از سوي مأمون عباسي وارد مرحلهي تازهاي شد.
...تاريخ تشيع، تاريخ ستيز با معارف خودبنياد و خودساختهي بشري يوناني و هندي و ايراني و... و دفاع از علم مصبوب و معارف وحياني قرآن و اهلبيت عليهمالسلام بوده است و تنها در دو مقطع تاريخي است كه گرايشهاي فلسفي و يا عرفان صوفيانه در ميان برخي عالمان شيعه ظهور و بروزي ويژه مييابد.
...ما هم اكنون در عرصههاي گوناگون فكري و فرهنگي و آموزشي و رسانهاي ردپاي اختلاط و امتزاج معرفتي و عقيدتي را مشاهده ميكنيم و اغلب اين انديشهها و مباني مخلوط و مغشوش به پاي معارف اصيل ديني و اسلامي و شيعي نوشته ميشود و بسياري از اقشار، بهويژه جوانان كه عطش معارف صحيح ديني را دارند، بناي عقيدتي خود را بر اين انديشههاي ممزوج و مغشوش مينهند.
..."سمات" قرار است عرصه و ميداني براي گفتگو و محاجه پيرامون سه موضوع فلسفه، عرفان و مدرنيته - كه به زعم ما از جمله مهمترين حجابها و موانع روزگار كنوني در رجوع به قرآن و عترتند - باشد و اين مهم در فضايي دوستانه و عاري از برخوردهاي خصمانه و موهن صورت پذيرد و اگرچه از جهت نقد حرفها و ديدگاهها و باورها بر اساس مباني قرآن و عترت، خط قرمزي در بين نيست اما از جهت حفظ شخصيت و نيز پاسداشت نيتهاي پاك و ولايتمدار عالمان و صاحبنظران مورد نقد و رد، كمال مواظبت و دقت را خواهد داشت...» (1)
معرفي فلسفه، عرفان و مدرنيته (يا مجموعهي آموزههاي تمدني غرب)، بهعنوان سه تهديد دين و معارف ديني، اگرچه پيش از اين نيز بهنحوي ديگر و در كنار اضلاع ديگري همچون وهابيت سابقه داشته (2) و نظر (نه نظريه) نو و بديعي نيست، اما به سه دليل، در اين مرتبه از ابراز، نيازمند بررسي و نقادي است:
اولا، جايگاه حقيقي مبرز نظر، يعني جناب آقاي مهدي نصيري، كه هم در عرصهي نقد و نظر (3) و هم در حيطهي تلاش و عمل(4)، داراي سوابق درخشان و توان قابلتوجهي بوده و امكان نقد و بررسي علمي نظر ايشان را فراهم ميآورد.
ثانيا، جايگاه حقوقي او در قامت صاحبامتيازي و مديرمسئولي فصلنامهي سمات كه به عنوان يك مطبوعهي معرفتي، اعتقادي و از لحاظ نفوذ علمي و اجتماعي، داراي رتبت خاص و ممتازي است؛ (5) رتبتي كه ارزش تعامل علمي و صرف توان نقادي را دارد.
ثالثا، توجه و تفطن ايشان نسبت به رعايت احترام و ادب در ارتباط با افراد و افكار محل بحث و تذكر اين نكته به عنوان سرلوحهي فعاليتها؛ (6) امري كه صلاحيت بررسي نظر و نقادي آن را سبب شده و شروع مباحثه را ممكن ميسازد.
با توجه به اين سه نكته، نظر ايشان را كه بهمنزلهي رويكرد يا راهبرد فصلنامهي سمات است، طي چند نكته مورد بررسي قرار ميدهيم:
1. آنچه در سخن ايشان از بيان سابقهي تهديدات معارف ديني، ريشهيابي آن، تحليل چرايي و چيستي تهديد، شرح دغدغهي دفاع، انگيزهي ورود در اين بحث و چشمانداز حركت آمده است، تماما يا با همين الفاظ و يا در قالبي ديگر، از سوي سردمداران مكتبي تحت عنوان "مكتب تفكيك"، متشكل از عدهاي عالمان محترم و متدين، ابراز شده و هيچيك، يافته و دريافتي نو نيست.
با توجه به سابقهي جناب آقاي نصيري در نوآوري و ابداع علمي، چنين امري غريب بهنظر رسيده و جاي تأمل فراوان دارد. علاوه براينكه تمام اين مطالب، بهاضافهي انبوهي از نكات و شبهات فنيتر و دقيقتر ديگر، توسط فضلا و انديشمندان مدافع فلسفه و عرفان، بارها و بارها، طي مقالات و بيانات متعدد و متنوعي بررسي شده و پاسخهاي متقن و مُسكتي نيز بدان داده شده است. شروع حركت و صرف توان علمي و اجرائي در مسيري بنبست و بهانتها رسيده، آنهم در عصري كه توليد علم و نهضت نرمافزاري، گفتمان قالب آن است، بسيار دور از انتظار ميكند.
2. زمانشناسي، درك موقعيتها، فهم ظرفيتها و بهتبع، كشف خلأها و نيازهاي واقعي، در همهي اعصار و امصار، جزو خصوصيات آرماني نخبگان و فقدان آن، عامل بسياري از كاستيها و خسارتها بوده است. با نگاهي گذرا به فراز و فرود تمدن اسلامي در سابقهي تاريخ و نقش خواص در آن، بهراحتي ميتوان پرده از اين نكته و اهميتش برداشت. به لطف اندكي تأمل در اطراف فضاي نظري و عملي عصر حاضر و ملاحظهي جبههبنديهاي علمي، فرهنگي و تمدني موجود، بعيد است كه نتوان نقطهي قوت دين و آسيب اصلي آن را مورد شناسايي قرار داد.
سخن اصلي با جناب آقاي نصيري و همفكران ايشان در مكتب تفكيك يا ساير نحلههاي فلسفهستيز و عرفانگريز آن است كه: متأسفانه يا صفآراييهاي جنگي را نديده و چكاچك شمشيرها را نميشنويد و يا خودي از غيرخودي در نظرتان ممتاز و منحاز نيست. ببينيد كه دعوا بر سر چيست، مهاجم و مدافع كيست و حق و باطل كدام است؟ در روزگاري كه عقلانيت و معنويت دين در مواجههي با مكاتب فكري و معنوي بشري، به نقد كشيده شده و عملا مغفول است، سخن گفتن از طرد فلسفهي اسلامي به عنوان اصليترين ابزار تبيين عقلي و دفاع از عقلانيت دين و تلاش براي نفي عرفان اسلامي به عنوان مهمترين راه كشف معنويت حقيقي و شهود حقائق الهي براي نفوس، آنهم با معرفي فلسفه و عرفان بهعنوان حجب درك معارف ديني در كنار مدرنيته، قطعا ظلمي نارواست؛ دوست را كنار دشمن نشانده، ابزار دفاع را با تهديد همپياله كرده، نور را با ظلمت در همتنيده، مثلث ميسازيم و ميخواهيم از حق دفاع كنيم. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟!
ما را چه شده است كه با آن همه سابقهي طولاني در معرفي جبههي باطل و مواجههي علمي و عملي با غربيان و غربگرايان، اكنون كمر به نفي بيرحمانه، اما مؤدبانهي آبشخور خويش بسته و پايههاي استوار و پشتوانههاي بزرگوار خود را در اين مسير به باد نقد كشيدهايم؟! علمي كه به ما توان مقابلهي منطقي و زبان جهانشمول عقلي داده و عالمي كه ما را با گفتار و آثار قيم خويش براي چنين مقابلهاي تجهيز كرده است، نه شايستهي چنين تقديريست. خلاصه آنكه يكي بر سر شاخ و بن ميبريد، حكايت ماست. مراقب باشيم كه عاقبت اين حكايت بسيار ناگوارست.
3. از باب عطف خاص به عام، ذكر اين نكته نيز ضروريست كه: در روزگار فتنه، اعتصام به حبل بصيرت تنها راه نجات است. آنقدر اين مهم، به بيانها و زبانهاي گوناگون گفته و نوشته شده است كه خوف ابتذالش ميرود. پس چرا چنين؟! گمان آن بود كه جناب آقاي نصيري با ماهيت و عقبهي جريانهاي فتنهگر و فتنهجو، بهخوبي آشنا بوده و جبههي حق و خصوصيات آن را نيز ميشناسند اما حركت اخير ايشان با رويكرد مذكور، كمترين تناسبي با آنچه بيان شد ندارد.
اگر در جنگ نرم، سخن از مواجههي دين با بيديني، مجاهدهي متدينين با بيدينان و مقابلهي تمدن اسلام با تمدن غرب است كه چنين است، چرا خويش را از مزيت نسبي خويش محروم ساخته و دستان خود را در اين هماورد علمي و عملي ببنديم؟! فتنهاي كه اساس و اصول دين و مديريت دين را مورد هجمه قرار داده، با ارائهي نظري و عملي الگوها و سيستمهاي پرطمطراق در عرصههاي مختلف رجز ميخواند، جز با عقبهي فكري و روحي منبعث از فلسفه و عرفان اسلامي ريشهكن نخواهد شد.
مگر ميتوان بدون ابزار عقل و فارغ از شهود و وجدان، معارف قرآن و عترت را فهم نمود؟ مگر ميتوان با نفي دستگاه فكري فلسفهي اسلام و طرد نظام معرفتي عرفان اصيل، در مسير كشف هندسهي دين و شبكهي معارف ديني، قدم از قدم برداشت؟ مگر ميتوان با تنفس در فضايي عاري از روح فلسفي و رايحهي عرفاني، نسبت به كِشت مدلها و سيستمهاي ديني اقدام كرده و ميوهي مديريت برتر جمعي را از آن چيد؟ جدا انگاشتن فلسفه و عرفان اصيل از دين و محروم نمودن جبههي علمي و فرهنگي حق از اين دو، تنها و تنها يك علت دارد: كوتاهي يا كملطفي در شناخت اين دو مقوله و درك كاركرد آن. چنين كوتاهي يا كملطفي از امثال جناب آقاي نصيري پذيرفته نيست.
4. شخصيتها اگرچه شاخص شناخت حق نيستند، لكن در صحت شهادت كم و كيفشان، بر حقانيت و حقيقت يك مكتب، ترديدي نيست. نگاهي به عقبهي انساني مكتب فلسفي و عرفاني اسلام، خود بهتنهايي روشنگر بسياري از حقايق است.
به شهادت صريح مورخين و مترجمين منصف، با جرأت ميتوان گفت هيچ تحول اصيل و ماندگاري در طول حيات مكتب تشيع، جز به بركت اقدام فكري و عملي عالمان فلسفهفهم و نيكان عرفانجو، مجال جولان نيافته است. هيچ پارادايمي در عرصهي مباحث علمي و هيچ نظامي در بستر تحولات اجتماعي، مگر بهبركت معنويت ايماني، صلابت روحي، خلاقيت ذهني و شور انقلابي آنانكه لااقل بويي از بوستان فلسفهي اسلامي و گلستان عرفان الهي به مشامشان رسيده، تغيير نيافته است.
حجم كمي و كيفي تأليفات، همراه با گستردگي آثار و بركات اين دسته از عالمان ديني، گواه روشني بر كيمياي نهفته در اين مكتب است. بزرگپاسبانان مكتب تشيع در طول تاريخ اسلام، آنانكه با ورود عالمانه به عرصهي تفسير قرآن و تبيين سنت، پنجرههايي دلگشا به افق متعالي وحي گشوده و چشمانداز محيرالعقولي از معارف دين را براي آيندگان بهتصوير كشيدند، همه و همه در سايهسار خورشيد حكمت و معنويت به بارنشسته و مينشينند.
چگونه ميتوان عاليترين مفسرين فلسفهدان قرآن كريم را دچار حجاب فهم قرآن دانست؟ چگونه ميتوان برترين شارحان احاديث عترت نبي مكرم اسلام صليالله عليهوآله را به دوري از مكتب عترت متهم كرد؟ چگونه ميتوان مدافعين حقيقي مكتب تشيع را بهعنوان مروجين تهديد دين معرفي كرد؟ آنانكه نتايج تلاش عالمانه و نه تنها نيت خيرشان، به اعتراف دوست و دشمن، چلچراغ معارف ديني و شيعي را در طول تاريخ جلوهاي ويژه بخشيده و آنچه از دين و مكتب در اختيار ماست، حاصل زحمات طاقتفرساي ايشان است؛ نتيجه و حاصلي كه ما امروز چوب حراج بر آن زده و يكسره بر طبل نقد و نقادياش ميكوبيم.
باز بودن باب علم و اجتهاد و تلاش براي ارتقاي معرفت، يك بحث و بيانصافي در مقام ميراثداري و جهل نسبت به بنيانهاي استوار يك مكتب بحثي ديگر است. همچنين حريت علمي در عرصهي نقد و نظر يك حرف و نشناختن شأن خود و تخفيف شأن بزرگان و فحول عرصهي علم و عمل حرفي ديگر است.
بهراستي ما - البته پس از اثبات دايگي - خود را نسبت به معارف قرآن و عترت، دلسوزتر از عالماني ميدانيم كه مادر بسياري از معارف ديني بوده و دين را چونان فرزند خويش پروراندند؟ چه كسي در صلاحيت علمي و توانمندي عملي بزرگان از فلاسفه و عرفاي الهي شك دارد؟ كه اگر دارد، يقين داريم كه ظن راهبر اوست؛ و إنّ الظّنّ لايغني من الحقّ شيئا. و آنچه در اين ميان دردآورتر و تأسفبارتر است، تلاشي كور در جهت مصادرهي اعلام مكتب حكمت و عرفان الهي، بهنام مكاتبي مخالف با اين دو مقولهي شريف است.
طنين تدريس و ترويج و تأليف علم و حكمت، همراه با قهقهي مستانهي حاصل از شهود و عرفان بزرگاني همچون محدث فيلسوف و مفسر عارف، جناب فيض كاشاني مفسر كبير و مقرر برتر دين، مرحوم علامهي طباطبايي و بنيانگذار عظيمترين انقلاب الهي و نظام اجتماعي دينمدار در طول تاريخ غيبت كبري، امام خميني قدّسالله أسرارهم، لاهوت و ناسوت را درنورديده است. حال آنكه ما ميكوشيم تا ايشان را از دريچهي فهم و فعاليت محدود خويش، بهعنوان تارك حكمت و عرفان معرفي كنيم. بسي خجلت و شرمساري از اين همه كجبيني و بدفهمي.
5. بهحول و قوهي پروردگار و بهلطف أدعيهي زاكيهي حضرت بقيّةالله الأعظم أرواحنا فداه و همچنين بهبركت تلاش و مجاهدت علماي بزرگوار، حكمت و معنويت، چونان چشمهساري هميشه جاري، حيات انساني را دمبهدم مستفيض كرده و جان تشنهي بشريت را بهنحو اكمل و اتم سيراب ميكند.
با اندكي تأمل در سير تحولات جامعهي بشري و كم و كيف آن، بهراحتي ميتوان دريافت كه حقايق ديني و الهي، در چارچوب دستگاه فكري فلسفهي اسلام و هندسهي معنوي عرفان اصيل، بهدست باكفايت بزرگان اهل علم و عمل، از جمله رهبر حكيم و اهل معناي انقلاب، حضرت آيتالله خامنهاي مدظلّهالعالي، پيشتاز عرصههاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و سياسي است.
چرخش هستي، چه در تجلي تكوين و چه در جلوهي تشريعش، بر مدار حب و حكمت، توقفبردار نبوده و تنها عامل سعادت و موفقيت انسان، همراهي با او در اين مسير است. بسيار سادهانگارانه است كه بخواهيم با قدم يا قلم زدن در مسير نفي اين مسير، آن را متوقف كرده يا تغييرش دهيم.
سيمرغ معارف وحياني با دو بال برهان و وجدان يا عقل و شهود، بر عرصهي هستي سايه افكنده و مجالي براي جولان غير، باقي نگذارده است. روشندلان حقيقتاً روشنفكر، در گذشته و حال، با اقدامات علمي و عملي خود، چرخ حركت بشريت به سمت تمدن برتر اسلام و مدينهي فاضلهي موعود را با قدرت و قوت چرخانده و راهبري آن را بر عهده دارند. حركتي كه فعاليتهاي متفرق علمي يا عملي معطوف به نفي و نقد آن، هرگز صلاحيت و شأنيت مقابله و مواجههي با آن را ندارند.
در پايان، حقيقتا از باب اداء حق برادر مؤمن، به جناب آقاي نصيري و همهي همفكران ايشان پيشنهاد ميكنيم، با تمركز بر مقولهي مدرنيته و آموزههاي تمدني غرب در فصلنامهي خود، فصل نويني در نقد نظامها و سيستمهاي منحط غربي گشوده و با استفاده از ابزار قدرتمند برهان و به پشتوانهي معنويت حاصل از عرفان، قدمي شايسته در مسير طراحي و تصوير نظام جامع علمي و عملي دين بردارند. بهنظر ميرسد كه مثلث واقعي تهديدات دين و معارف ديني، عبارت است از:
- تفكر و تمدن غربي (افراط)
- جهالت و تعصب كور (تفريط)
- خلط حقايق و اباطيل (التقاط)
جناب آقاي نصيري، سخن به اجمال گفته و ما نيز در اين مجال، مقال را به اجمال وانهاديم؛ به آن اميد كه بتوان در فرصتي مناسب، به شرح و بسطش نشست. صميمانه شنواي نظرات همهي خوانندگان صاحبنظر هستيم. اميدواريم كه بتوانيم در راه هدم تهديدات واقعي دين و تحقق اهداف آن، وظائف فردي و جمعي خود را به انجام برسانيم، إنشاءالله.
پينوشتها:
1- فصلنامهي سمات، شماره اول (بهار 1389)، سرمقاله
2- ارائهشده در تأليفات و بيانات جناب حجتالاسلام والمسلمين سيدان. لازم بهذكر است كه ايشان مثلث تهديدات دين را شامل سه ضلع فلسفه و عرفان، وهابيت و غرب دانسته كه ميتوان گفت اين نظر در مقايسه با نظر جناب آقاي نصيري، از دقت نسبي بيشتري برخوردار است.
3- با توجه به منشورات ايشان در زمينههاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي، از جمله كتاب جالب توجه و قابل بررسي «اسلام و تجدد».
4- با توجه به فعاليتهاي گستردهي ايشان در عرصههاي مختلف فرهنگي و سياسي، از جمله فعاليت در قامت مديرمسئولي ماهنامهي صبح.
5- بازخوردها و اظهارنظرهاي مرتبط با انتشار اين فصلنامه در خبرگزاريها و سايتهاي مختلف، خود مؤيدي در راستاي اثبات اين مطلب است.
6- اگرچه حتي در نخستين شماره از اين فصلنامه نيز در برخي موارد، اين نكته مورد نقض واقع شده است، اما نسبت به رعايت آن در ادامهي كار اميدواريم.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : كدام مثلث؟, نگاهي نقادانه, رويكرد فصلنامهي سمات, مهدي نصيري, مناظره تلويزيوني, غرويان, ,